سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیستان

من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم، تمام ناراحتی‌ها را تحمل کنم، رنج‌ها را بپذیرم، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم، به مردگان روح بدمم. تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم. 

ای خدای بزرگ! من این مسئولیت تاریخی را در مقابل تو به گرده گرفته‌ام و تنها تویی که ناظر اعمال منی و فقط تویی که به او پناه می‌جویم و تقاضای کمک می‌کنم. 

ای خدا! من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه بزنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه تیره‌دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم؛ آن‌گاه خود خاضع‌ترین و افتاده‌ترین فرد روی زمین باشم. 

ای خدای بزرگ! اینها که از تو می‌خواهم چیزهایی است که فقط می‌خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می‌دانی که استعداد آن را داشته‌ام. از تو می‌خواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمربخش شود و در مقابل خسان سرافکنده نشوم. 

من باید بیشتر کار کنم، از هوا و هوس بپرهیزم، قوای خود را بیشتر متمرکز کنم و از تو نیز ای خدای بزرگ، میخواهم که مرا بیشتر کمک کنی.

تو ای خدای من! می‌دانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم، آنچه می‌خواهم آن چیزی است که تو دستور داده‌ای و می‌دانم که عزت و ذلت به دست توست و می‌دانم که بی‌تو هیچ‌ام و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم. 

دکتر شهید چمران 

 

------------------------------------

پی‌نوشت: همه‌ی مشکلاتمان از آنجاست که به قول دوستی اعتماد به نفس کاذب داریم. آخر یکی نیست بگوید دختر! قیدوا العلم بالکتابه را برای تو گفته‌اند. برای اولین بار در عمرم اعتماد بیش از حد به حافظه‌ام کار دستم داد و ماه‌ها یوزر پسوورد وبلاگ را فراموش کردم و نتوانستم وبلاگ را به روز کنم. در این میان عزیزی(خودش) به دادم رسید. از آنجایی که او را امین خود دانسته و گاهی پستها را به جایم می‌گذاشت و قاعدتا یوزر پس وبلاگ را داشت(بماند که او هم یادش نبود کجا نوشته!) بالاخره یادش آمد و توانستیم وبلاگ را به روز کنیم. واقعا هم که چه اتفاق مهمی!!!


نوشته شده در جمعه 90/5/7ساعت 10:58 صبح توسط همسفر خورشید نظرات ( ) |



Design by : Pichak